به گزارش سارنا به نقل از مهر، امروز روز پانزدهم شعبان سالروز میلاد با سعادت حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در ادیان یهود، مسیحیت، زرتشت و اسلام از انتظار موعودی نجات دهنده سخن به میان است که او خواهد آمد و همه جهان را اصلاح خواهد نمود، یهودیان و مسیحیان چشم به راه رجعت حضرت مسیح (ع) دوختهاند. این سخن برگزیده از کتاب «اشعیاء» باب شصت و یکم است. در دین یهود، مسیح و زرتشت قبل از ظهور نجات دهنده نیروهای بدی ظاهر میشوند، نزد یهود هجوم یاجوج و ماجوج، نزد مسیحیان اژدها یا جانور «یوحنایی» و پیامبر کذاب، نزد زرتشتیان «مار ضحاک» که همان «دجال» مسلمانان است. در کتاب شریف ارشاد شیخ مفید آمده است که: ولادت امام زمان (عج) در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری بوده است.
قنبرعلی آل بویه، پژوهشگر تاریخ اسلام و استاد پژوهشکده مهدویت «آینده روشن»، در گفتگو با مهر عنوان کرد: امامت اصل بنیادین و محوری تشیع است. اعتقاد به حجتی که از جانب خدای متعال انتخابشده است نهتنها در اعتقادات شیعه بلکه در فقه و سایرساحتهای دینی تفاوتهای اساسی را با سایر مذاهب اسلامی به رخ میکشد. اگر امامت را از اندیشه شیعی جدا کنیم چیزی از آن نمیماند و این افتقار شدید اندیشه شیعی به حجت بهواقع خبر از این میدهد که شاهرگ حیات فکری و معرفتی شیعی به حجت الهی و به تعبیری به وحی الهی است و نمایی دیگر از حاکمیت روح توحید و این اندیشه است، نه آنکه این نیاز نشانه ضعف اندیشه شیعی شمرده شود. بلکه نشانه حاکمیت روح بندگی در این زندگی است که انسان جدای از خدا هیچ است. درواقع این دیگران هستند که باید پاسخگوی این استکبار به رخ بر تافتن خویش از درگاه خداوند و حجتهای منتخب او باشند. با عنایت به این مطلب بالطبع اصل اضطرار به حجت در هندسهی معرفتی شیعه جایگاه متمایزی مییابد ناشناخته بودن قدر و منزلت حجتهای الهی و از سوی دیگر نبود فهم عمیق از نیازهای خود سبب بیتوجهی و کوتاهی نسبتبه حجتهای الهی شده بهگونهای که بسیاری از حجتهای الهی در طول تاریخ را به زندگی مخفیانه و غیبت کشانده، این ناسپاسی نشانه ناسپاسی نسبتبه کسانی که وابستگی تمام به آنها داشتند کار را بهجایی رسانده که یازده امام شیعه را به شهادت رسیدند.
وی افزود: بهنظر میرسد یکی از علل مهم غیبت، بیتوجهی مردم نسبتبه امام عصر بوده و عمده این غفلت سترگ ناشی از نبود فهم اضطرار به حجت الهی است. مردمی که معرفتشان به حجت الهی معرفت سطحی است و حجت الهی را انسانی چون خود میدانند و از سوی دیگر نیازهایشان را منحصر در خوراک و پوشاک و مسکن میبینند چگونه مضطر حجت الهی باشد. از چنین مردمی نمیتواند توقع پایمردی بر مسیر ولایت داشت، این ناسپاسی سزایی جز دور نگاهداشتن معصوم از آنان ندارد. تا این اضطرار درک نشود و حجت نجاتدهنده انحصاری تلقی نشود، مورد آرزو نخواهد بود و برای تحقق زودتر فرج اقدامی صورت نخواهد گرفت و دستانی رو به آسمان بلند نخواهد شد، تا ظهورش را نه از روی سیری که از روی عطش التماس کنند.
وی با اشاره به ساحتهای اضطرار به حجت در عرصه اجتماع تصریح کرد: در زیارت جامعه کبیره میخوانیم «قادة الأمم»، قیادت آن است که انسان جلو برود و مرکب را پشت سر خویش بکشد، بر خلاف سّوق که انسان مرکب را جلو بیندازد و آن را از پشت براند. هر دو، نوعی راهبری است. اما شیوهی راهبری حجتهای الهی از نوع قیادت است. آیتالله جوادی آملی ذیل این فراز از زیارت جامعه مینویسند که انبیا و رهبران الهی قائد مردم هستند نه سائق آنها، زیرا خودشان از جلو میروند و به مردم میگویند شما نیز پشت سر ما بیاید نه اینکه خودشان بایستند و بگویند راه این است شما بروید و مواظب باشید منحرف نشوید ما بعداً میآییم. روش اهلبیت اینگونه است. امیرالمؤمنین میفرمایند مردم ما هرگز شما را به امری وادار نکردیم مگر اینکه قبلاز شما آن را عمل کردیم شما را از هیچچیزی بازنداشتیم مگراینکه قبلاً دست خودمان را از آن بازداشتیم.
آل بویه در ادامه گفت: آیتالله جوادی آملی در ادامه توضیح فراز «قادة الأمم» قیادت را عام میدانند که شامل رهبری مادی و معنوی میشود، همان گونه که امم عام است و امتهای گوناگون را دربرمیگیرد بنابراین هر امتی در هر زمان و مکانی از فیض مادی و معنوی بهرهمند شد از برکت وجودی ائمه اطهار است. سرش آن است که آن پیشوایان نور، مجاری هرگونه فیض تکوینی و تشریعی خداوند هستند. حجت الهی بندگان را در تمام شئون زندگانیشان راهبری میکند. مسیری که آنها را به هدف آفرینش میرسند و نمود اخروی آن بهشت را روزی شأن میکند. امیرالمؤمنین میفرمایند انت قائد المؤمنین علل جنت لیکن این راهبری به میزنید محقق میشود که شرایط و زمینههایش فراهم شود. اگر به هر دلیلی مردم حجت الهی را تنها گذارند و زمینهای اجتماعی ظرفیت راهبری او را نداشته باشند این راهبری بهصورت تشکیکی کاهش مییابد و نمود حاکمیتی آن ممکن است بهجایی برسد که امام در زندان باشد و حاکمان جور بر مسند حکمرانی.
این پژوهشگر تاریخ اسلام عنوان کرد: هر جامعهای بر مبنای فلسفه و شناختی که از خود و هستی دارد برای رسیدن به آرمانها و اهداف خود اقدام به نظریهپردازی سیاستگذاری و تعیین بایدها و نبایدها میکند و اصول و قواعد و قوانین لازم خود را استخراج میکند. حتی جوامع غیردینی نیز نادانسته به مکتبی معتقد و پایبند هستند. البته ممکن است نظریات سیاستها و بالطبع قوانین دست قوانین دستخوش اصلاح و تعقیب شوند ممکن است آزمون و خطاها نادرستی نظریهای را پساز گذشت قرن به رخ بکشد و اندیشمندان جامعه را به نظریه و سیاست جدید وادارد قوای اجرایی جامعه اعم از قانونگذار و مجری که درواقع مجریان عملیشده است البته ممکن است نظریات سیاستها و بالطبع قوانین دستخوش اصلاح و تغییر شوند ممکن است آزمون و خطاها نادرستی نظریهای را پساز گذشت قرن به رخ بکشد و اندیشمندان جامعه را به نظریه و سیاست جدید وادارد قوای اجرایی جامعه اعم از قانونگذار و مجری که درواقع مجریان عملی شدن نظریهها در زمینه بازی جامعهاند بسته به التزام ایشان به این سیاستهای کلی تلاش میکنند جامعه را در مسیری که برای خود شناختهاست پیش برند اگر دیدگاهمان به جامعه حداقلی باشد و آن را ابزاری اجتماعی برای تأمین اهداف مادی بدانیم بازهم با مشکلات متعددی روبرو هستیم عمده آن در نبود نرمافزار مطمئن و منزه از خطاست ناچار از آزمون و خطاهای مکرر هستیم و به دلیل پیچیدگی مسائل اجتماعی این آزمونها دیر پاسخ هستند و گاه قرن جامعهای را به عقب میمانند این مشکل در دیدگاههایی که نوعی حیات معنوی برای جامعه قائلاند پیچیدهتر است و آزمونهای ناممکن یا دشوار و دیر پاسخ اگر جامعه دینی به این بینش رسید که هدف آفرینش و بندگی بودهاست و تمام لایههای زندگی و باید رنگ بندگی بگیرد دیگر وضع بسیار متفاوت میشود زندگی بشر زندگی بشر که همواره در بستر اجتماع تعریفشده است چگونه روح بندگی مییابد درحالیکه هر بخش از خدای رنگ هر بخش و از خدایی رنگ پذیرفته اخلاقش از اندیشه انسانمحوری و اقتصادش از خدا دانستن سرمایه وسیله نقلیهای که فرمانش که فرمانش به سوی نگاه راننده به سوی دیگر و چرخها هر یک ساز جداگانهای میزنند حتی اگر برای لحظهای آفرینش است روی جاده بوده باشد دوامی نمییابد و به مقصد نمیرسند حتی در خوشبینانهترین حالت اگر هم مناسبت داخلیاش هماهنگ شود که هم اینکه این هم نشدنی است در دور شدن از جاده اصلی توانمندتر خواهد شد چراکه نتوانسته به شناخت صحیحی از خویش برسد جامعه کنونی بشر حاصل قرنها ریشه دوانی نظامهای فکری شیطانی است به تعبیر امیرالمؤمنین اینها شیطان را ملاک خویش قرار دادند شیطان هم آنها را دام خود قرار داد و در قلبهایشان تخم گذارد و جوجههایش را بر سینههایشان پرورش داد کسانی که حجت الهی را کنار گذاشتند تحت سرپرستی شیطان درآمدند او را ملاک ارزشهای خود قرار دادند و شیطان هم بهخوبی از آنان بهره جست و از ایشان بهعنوان طلای شکار استعدادها و ظرفیتها در طول نسلها استفاده کرد اصول و قواعد خویش را در قلبهایشان ریشه در ساخت و در نظامهای فکری و اجتماعی را که جوجههای این تخمگذاری شوم بودند ساخت این مولود نحس بزرگ و بزرگتر شدند و کمکم تبدیل به مبانی اندیشهای جهان مادی شدن.
رهبری و هدایت مردم
وی افزود: امام رسالتهایی دارد و مهمترین آنها راهبری جامعه است امیرالمؤمنین در خطبهای این رسالتها را برشمردند نخستین رسالتی که حضرت برمیشمرد وظیفه امام در مقام خیرخواهی جامعه است امام جامعه در نصیحت و وعظ جامع از هیچ تلاشی فروگذار نیست البته این تلاش طبق آن چیزی است که خدا بهعهده او گذاشتهاست امام بر طبق خواست خدا جامعه را راهبری میکند نه طبق هواها و هوسها، گاه یک سفارش بهجا و صحیح تهیه جامعهای را از گزند فتنهای بزرگ میرهاند رهبری امام هم ساحتهای مرتبط با زندگی دنیوی و بعد جسمانی انسان را فرامیگیرد و هم بعد معنوی او را.
هدایتگری امام در همه مناسبات جامعه
این استاد پژوهشکده آینده روشن با اشاره به اینکه باری که حجت خدا بر دوش خویش احساس میکند جاری ساختن دین خدا در همه عرصههای زندگی است گفت: در برهههایی که حجتهای الهی موفق به تشکیل حکومتی شدهاند هدفی جز این نداشتهاند شاید اهتمام عمومی جامعه ایمانی مراعات حلال و حرام و مناسک دینی باشد لیکن از نظر قدر ارزشی بین انجام یک واجب و اقوام و تفاوت اساسی است حکم حاکم در پی علم دین است و چنانچه به توجه ما را نیز اقامه کرد اقامه دین و یاریگر دین سازد بستری برای هدایت خودکار اندیشهها و تلاشها به سوی پرستش بیشتر و فراهم ساختهاست رسالت حجت الهی در مسند اجتماعی حاکمیت بیشتر ناظر به اقامه و بستر بسترسازی برای دینداری است و باید مناسبات جامعه را بهنحوی مهندسی کند که حتی معماری خانهها بهسهولت دینداری خم بهسهولت دینداری بهصورت دینداری کمک کند نه آنکه خود مانعی برای زندگی دینداران نباشند امیرالمؤمنین در فرمایشی هدف خود را از عهدهداری حکومت نه از روی قدرتطلبی و ثروتاندوزی بلکه بهخاطر احیای مظاهر و کلان نشانههای دین و اسلام سرزمینها میداند قدرت و ثروتی که اگر که در حکومت اسلامی در دسته حاکم است از بهترین ابزارهای اوست برای احیای چشمه جوشان دین در دلها و جاریسازی آن در همه مناسبات اجتماع آری نمیتوان رشد انسان در مسیر پرستش را به رفتارهای فردی و عبادت فردی محدود ساخت و از پرستش اجتماعی غافل بود ارزشمند حرکت جمعی اظهارات در مسیر پرستش قابلمقایسه با عبادت فردی نیست چنانچه جامعهای از حکومت الهی بهرهمند باشد به بهرهمندی از دینداری جمع ای جمعی خویش میرسد که تفاوت آن با سایر جوامع بهسان تفاوت برپایی نماز جماعت و نماز فرادی است انسان در طول قرنها خودکامگی و سرفراز سر فرود نیاوردن در برابر حجتهای الهی زندگی خود را تلخ ساخته و با وجود هزینههای فراوان و فدا شدن نسلها هنوز به هدفهای خویش دست نیافتهاست ریشه اصلی این ناکامی روح غیر توحیدی حاکم بر بیشتر این آرمانها و راهحلها است البته از خطاپذیری دانش بشری نیز نباید گذشت عمر انسان محدود است و فرصتی برای آزمونوخطا مکاتب مختلف اخلاقی و اجتماعی ندارد آزمونهایی که تجربه هر یک از نسلها زمان میبرد هیچ نسلی هم قرار نیست فدایی نسلهای دگر باشد و نیازمند به رهبری است که بهترین نظام اجتماعی را در عرصه اخلاق و سیاست و اقتصاد پیش رویش بگذرد نظامی که به پشتوانه وحی از افقهای والا و هماهنگ با سامانه انسان برخوردار است و با مهر و عصمت تضمین صحت و با مهر عصمت تضمین صحت و درستی یافتهاست.
هدایتگری امام در مصونیت بخشی در بهرهبرداری از نعمتها
وی افزود: نوع نگاه به بهرهگیری از جهان ناشی از نوع بینش انسانها و هستی است نگاه بهرهبرداران و خودخواهانه از جهان ودید بهرهبرداری صحیح از نعمتهای جهان در مسیر عبودیت هر یک از آثار متفاوت ایجاد میکند دین تنها برنامه سعادت اخروی نیست بلکه در پی این است که انسان در حیات دنیوی خویش نیز سعادتمند باشد و به بهترین روش ممکن زندگی کند اساساً حیات اخروی او به این زندگی دنیوی گرهخورده و نتیجه و حاصل کیفیت زندگی و در این دنیاست از نظرگاه دین عالم دین عالم تکوین و تشریع در هماهنگی صددرصدی هستند هر دو بازتاب یک حقیقت در دو آینه هستند بنابراین دارای دنیایی انسان نیز برنامه دارد حجت الهی با بیدارسازی اندیشههای خفته و شکوفا سازی استعدادها با پیریزی نظامی هماهنگ زمینههای رشد حداکثری افراد جامعه را فراهم میسازد از سوی دیگر هماهنگی برخی از هدایتها جنبه فردی دارد و برخی جنبه اجتماعی حاکم الهی در پی آن است که تا ضمن فراهمآوری زمینههای بهرهگیری صحیح انسان از نعمتهای الهی این تنعم و همه استعدادهای او را در او را در مسیر هدف آفرینش انسان به کار اندازد تفاوت بسیاری است بین جامعهای که آرمانهای متضاد حرکتهای متضاد و نظامسازی های درگیر با هم را شکل داده و جامعه که حول محور توحید و حجت خدا شکل گرفت.
آل بویه خاطرنشان کرد: زمانی یک جامعه از نظرگاه حاکمیت در بهترین موقعیت قرار دارد که از حیث نرمافزار نظامسازی برخوردار از پشتوانه صحت و درستی و از نظر مدیریت اجرایی دارای مدیریتی توانمند و سالم باشد حالا اگر بخواهیم جامعهای را تصور کن که میخواهد از هر حیث در مسیر هدف آفرینش و آنچه خدا از او خواسته پیش برود ناگزیر از جستجوی رهبری هستیم که در تصمیمگیری و اجرایی تصمیمگیری و اجرا بیخطر و معصوم باشد و الا ممکن است هر تصمیم و رفتار خطای او که در سطح جامعه قرار گرفت و سبب انحرافی عظیم شود لذا در زمانهایی که حاکمیت در دست رهبران الهی بوده رهبر به راهبریهای عمومی و هدایتی بسنده نکرده و ساماندهی نبردها تا تقسیم خراج و رسیدگی به ضعفای جامعه نقشآفرین بودهاست حجتهای الهی هرگاه مجال اعمال حاکمیت جوامع را داشتهاند سعی کردهاند تا همه زندگی جامعه را همسو با هدف آفرینش شأن سازند جامعه که بر محور حجت الهی شکل گیرد و با طاعت او اداره میشود و حتی بازارش هم صحنه پرستش خدا نقشی مسجد کم دارد این مدیریتها در زمینههای گوناگون اجرایی بودهاست.
تأمین امنیت
وی افزود: یکی از وظایف اساسی هر حکومتی برقراری امنیت است بدون امنیت هیچ اقدامی در حکومت به ثمر نمینشیند مبارزه با دشمن خارجی و بر جای خود نشاندن برهمزنندگان داخلی اهمیت برعهده حکومت از حضرت امیر در خطبه مبارزه با دشمن و امنسازی راهها را از وظایف حاکم برمیشمرد آن حضرت در نامهشان به معاویه نیز این وظیفه حاکم را ذکر میکنند تا حاکمی بر سر جامعه نباشد نبرد با دشمن شکل که نمیگیرد. امیرالمؤمنین پساز نبرد با خوارج فرمود ای مردم من بودم که چشم فتنه را کور کردند و کسی جز من بر آن جرأت نداشت بعد از آنکه تاریکی فتنهها همهجا را فراگرفت و سختیها رو به فزونی گذاشت البته میتوان مرزهای امنیت را فراتر از جغرافیای دید و آن را شامل دفاع از مرزهای فکری و عقیدتی جامعه نیز دانست.
اقامه احکام و حدود و داوری
این پژوهشگر تاریخ عنوان کرد: فضل بن شاذان در تعلیمی از زبان امام رضا (ع) گفت، برخی از علل نصب اولیالامر و دستور به اطاعتشان را شنیدم که از جمله آنها قوام یافتن در قوام یافتن مراعات سه حدود تعیینشده الهی است به تعبیر حضرت وقتی برای جامعهای حکمی معین میشود این حکم بدون مسئولی امین و ناظر اجرایی نمیشود و دوامی نمییابد چراکه هیچ فردی بهخاطر دیگران از لذتها منفعتهای خود گذشت نخواهد کرد اقامه حدود و داوری یکی از رسالتهای مهم حاکم الهی است در پرتو و اجرای احکام و حدود الهی است که جامعه زنده میماند و تزاحم منافع اسباب فتنهانگیزی و درگیریها نمیشود امیرالمؤمنین یکی از رسالتهایی که برای حاکم برمیشمرند ستاندن حق مظلوم از ظالم از تو فرم تا فردا نیکوکار در آرامش باشد این وظیفه در نامه حضرت به معاویه نیز تاکید شدهاست چه کسی در شناخت احکام و اجرای صحیح آنها و شناخت جرم و مجازات مقدر الهی قابل قیاس با حجت الهی است در زیارت ندبه اهلبیت را با عنوان قضات الاحکام میخوانیم او امین دین خداست و خدای متعال دین را به او تفویض فرمود و حلال و حرام آن چیزی است که او تعیین کند و آگاهترین انسان به حدود کتاب الهی بجز حجت الهی کسی واجد حتی یکی از این شاخصهها نیست تا بتواند بهدرستی قضاوت کنند اجرای صحیح قوانین شریعت نظارت و مجازات متخلفان به نوعی ابزارهای بازدارندهای هستند تا جلوی عصیان و نافرمانی در برابر خدای متعال را بگیرند با نگاه دیگر خود اجرای احکام و حدود الهی بسترساز وقوع سهلتر پرستش و سختی مصیبت معصیت پروردگار میشوند.
نگار احدپور اقبلاغ
نظر بدهید