به گزارش سارنا به نقل از فارس، اگر نام کارتنخواب، تزریقی و متجاهر به گوشتان خورده و یا آنها را در گوشهای از شهر دیدهاید یعنی خوب میدانید این افراد به بدترین حالت اعتیاد دچار شده و در این مسیر همه چیز را باختند بهطوری که حتی جای خواب ندارند.
همه ما در اولین نگاه به این معتادان از ته دل آهی میکشیم و میگوییم خدا عاقبتش را بهخیر کند بهنظر میرسد در این راه شاید جانش را از دست بدهد، این جمله را ناامیدانه میگوییم و رد میشویم... ولی او اصلا چنین فکری حتی به ذهنش هم خطور نمیکند چرا که در اثر سو مصرف مواد مخدر دچار توهم و تداخل در عملکرد مغز شده است، چه بسا شاد و امیدوار باشد...
در هر صورت شاید نجات افرادی که در اثر سومصرف اعتیاد همه چیز خود را باختند سخت و یا غیرقابل باور باشد، اما گاهی اوقات واقعی است، یعنی نه تنها نجات پیدا میکنند بلکه زمینه نجات چندین نفر دیگر که غرق در بستر اعتیاد هستند را فراهم کرده و همچنین دست به اقداماتی میزنند که شاید برای کسانی که گذشته سالمی داشتند هم دور از ذهن باشد...
*قصه ناشنیده عمو سعید
سعید ایجدی معروف به عمو سعید متولد ۱۳۵۷ ساری اهل ساری، یکی از بهبودیافتگان دام اعتیاد است که پس از ۱۶ سال درگیری با این بلای خانمانسوز موفق به ترک اعتیاد شد، همچنین ناجی ۵۰ نفر از معتادان، مربی کشتی، عضو انجمن معتادان گمنام و مهمتر اینکه از مدافعان حرم است.
وی که از ۱۵ سالگی تا ۳۱ سالگی دچار اعتیاد بود و حال ۱۲ سال از پاکیاش میگذرد، در گفتوگو با فارس بیان میکند؛ من که تنها پسر یک خانواده مذهبی هستم، اواخر دوران دبیرستان بودم به باشگاه کشتی میرفتم در همان جو باشگاه طی رفاقت با یک سری بچههای مصرفکننده و درگیری با جو نامناسب باشگاه، شروع به کشیدن سیگار کردم.
*از چاله به چاه
ایجدی ادامه میدهد؛ بعد از مدتی که خواستم سیگار را ترک کنم تریاکی و شیرهای شدم، بعد رفتم تریاک را ترک کنم شیشهای شدم، رفتم شیشه را ترک کنم، تزریقی شدم، رفتم آمپول را ترک کنم کرکی شدم، بعد خواستم کرک را ترک کنم متادونی شدید شدم.
*شکست در ازدواج
این بهبودیافته ناجی، با بیان اینکه در ۲۴ سالگی ازدواج کردم، یادآور میشود؛ بعد از ازدواج هم متعهد نشدم و مصرف میکردم گاهی روزها از خانه میروم بیرون، دلم میخواست تنها باشم تا راحتتر مصرف کنم، حدود ۶ سال زندگی کردیم، تا اینکه در سال آخر بعد سال تحویل دو هفتهای به خانه نرفتم بعدش که رفتم دیدم از قوه قضاییه آمدند وسایل را لیست میکنند رفتم دو روز بعد امدم دیدم خانه خالی شده، آری! همسرم درخواست طلاق داده بود، مهریهاش سنگین بود، پرداخت کردم الان ۱۱ سال است که جدا شدیم.
*توهم میزدم
عمو سعید ادامه میدهد؛ من به هیچ چیزی جز مصرف فکر نمیکردم آخرای دوران مصرف در پی آسیب به مغز تشخیص خوب و بد را از دست داده بودم توهمات گفتاری و شنیداری داشتم، بارها از افراد خیالی شکایت می.کردم، در واقع من با یک سری آدم غیرواقعی زندگی میکردم تا یک نوری صدایی چیزی میدیدم دنبالش میکردم، پزشک برای ترک متادون تجویز میکرد من بهجای دو قرص ۱۴ قرص میخوردم، هیچ وقت چرخه اعتیاد برایم قطع نشد.
*لنگ یک ۲ هزار تومانی
وی با اشاره به اینکه آزار و اذیت زیادی به خانواده رساندم، خاطرنشان میکند؛ بهخاطر دارم روزی پدرم که در پذیرایی خانه نماز میخواند بلند گفت خدایا یک پسر دارم آن هم از بین میرود، چطور تحمل کنم! نگاهش کردم، یادم آمد، روزی دو مغازه پوشاک با پنج پرسنل داشتم، پولها را در چند نایلون به خانه میآوردم پدر و مادرم برای شمارش دو روزی وقت میگذاشتند، ولی روزی رسید مغازه و کارم را که از دست دادم که هیچ، لنگ ۲ هزار تومان پول بودم، با این حال اتاق خودم مصرف میکردم و کسی از اهل خانه زورش به من نمیرسید.
*آشنایی با انجمن معتادان گمنام
آقای ایجدی بیان میکند؛ گذشت تا با یکی از دوستانم که عضو انجمن معتادان گمنام بود به دیدارم آمد و مرا با خود به جلسه برد، بعدش که برگشتیم یک نامه به ستاد فرمان امام نوشتم که چند نفر میخواهند مرا بکشند در حالی که توهم بود، تا اینکه یک روز چهار پنج نفر قوی هیکل آمدند دست و پای مرا بستند و با خود به کمپ بردند، بعد ۲۱ روز ترک کردم و از طرفی آن حال و هوای معنوی و مذهبی به سرم زد، ورزش و رفتن به مسجد را دنبال کردم، کار هر روزم شده بود.
*ترک اعتیاد و ادای دین حضرت زینب (س)
وی تاکید میکند؛ سالها گذشت و من دیگر به سمت اعتیاد نرفتم، الان عموسعید یک محله هستم، پای ثابت کارهای محله بوده و توفیق داشتم زمینه نجات ۵۰ نفر از معتادان را فراهم کنم، نماینده روابط عمومی انجمن معتادان گمنام در ساری و شهرهای اطراف هستم، خدا توفیق داد به سوریه بروم در یک گروه ۳۵ نفره، ۶ نفر بهبودیافته بودیم و این برایم جالب و زیبا بود، مربی کشتی هستم و قرار است مربی پیشکسوتان باشم، مهم این است که رسالتم را پیدا کردم افتخارم به سرباز خدا بودن است...
*آرزویم؛ دیدار با مقام معظم رهبری و شهادت
عمو سعید ادامه با بیان اینکه اگر خدا بخواهد میشود، میگوید؛ همه میگفتند سعید میمیرد ولی سعید نمرد! زمانی فکر میکردم زندگی به جولان تاخت و تازه هوای نفس است اما بعدها فهمیدم آخر همه خوشبختیها انجام کاری است که خدا میگوید، با قرار گرفتن در این مسیر دو آرزو در دل دارم، اول دیدار مقام معظم رهبری و دوم رسیدن به شهادت.
*هدفم نجات معتادان است
نماینده روابط عمومی انجمن معتادان گمنام در مرکز مازندران، با اشاره به اینکه تداعی روزهایی که درگیر اعتیاد بودم از تلخترین خاطرات دوران زندگیام است، اظهار میکند؛ بعد از ترک همهاش خاطرات خوش است، کمک کردن به همدردانم بهترین کار است، چند وقت پیش یک نفر کمک میخواست به دادش رسیدیم تا اینکه پدر و مادری که سر تا پا غصه بودند از ته دل میخندیدند ما او را به کربلا بردیم.
*خدا بخواهد
وی ادامه میدهد؛ متاسفانه اعتیاد از افراد چیزهایی را میگیرد که دیگر قابل برگشت نیست، من همیشه حسرت داشتن یک فرزند را داشتم، شاید اگر در زندگی مشترک با شکست روبرو نمیشدم الان یک پسر بزرگ داشتم... راستی اینکه میگویند؛ «طرف معتاد بود غیرت کرد گذاشت کنار» درست نیست، باید خدا بخواهد و خیلی چیزها باید دست به دست هم بدهند.
آقای ایجدی در پایان ضمن تشکر از همه کسانی که کمک کردند به روزهای عادی زندگی خود برگردد و آرزوهای دنیویاش برآورده شود، بیان میکند؛ به کسانی که دچار اعتیاد هستند باید بگویم مراقب باشند بونزای با کروکدیل خیلی وحشتناکتر از شیشه است، جوانانی که امروز گل مصرف میکنند فردا لب به هروئین نمیزنند مستقیم سراغ ماده جدیدتر میروند و ما در چند سال آینده با یک سری آدم دیوانه روبرو میشویم که خودشان فکر میکنند عاقل هستند، راستی مصرف متادون هم خوب نیست....
به گزارش فارس؛ عمو سعید که از یک خانواده مذهبی بود و اصلا صنمی با اعتیاد نداشت پس از درگیری طولانی با مواد مخدر توانست مسیر کاملا جداگانهای برای خودش بسازد، او به حالات و روحیاتی که به آن تعلق داشت بازگشت، عبادت و خادمی حضرت زینب (س) را در دستور کار قرار داد و امروز آرزویش شهادت است.
زری طاهری پرکوهی
نظر بدهید