به گزارش سارنا به نقل از مهر:
زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کردهاند. بخش چهلم آن را باهم میخوانیم:
نوف بکالی اوصاف شیعیان را از زبان امیرالمؤمنین (ع) اینگونه ادامه میدهد: قَدْ قَرَنَ الْعَمَلَ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمَ بِالْحِلْمِ؛ در این عبارت حضرت امیر (ع) دو موضوع را مطرح فرمودهاند: ۱- ارتباط علم با حلم، و لزوم توأم بودن آنها با یکدیگر؛ در این باره پیش از این، در توضیح عبارت حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ گفتوگو کردیم. ۲- ارتباط علم و عمل
ارتباط علم و عمل
در روایات فراوانی موضوع ارتباط بین علم و عمل به صورتهای مختلف بیان شده و معانی مختلفی نیز ممکن است از آنها برداشت شود. یکی از آن معانی این است که مؤمنین عملگرا و عملزده نیستند که بدون علم اقدام به عمل کنند؛؛ بلکه اعمالشان تؤام با علم است. در مقابل، کسانی هستند که هر چند عبادات و کارهای خیر زیادی انجام میدهند؛ اما چون کارهایشان همراه با علم نیست، ممکن است گاهی در اثر نادانی و جهل رفتارهای نادرستی انجام دهند، به این خیال که کارشان خوب است.
وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ۱؛ در واقع ضرر چنین کسانی از منفعتشان بیشتر است. روایت معروفی از علی (ع) نقل شده که فرمودند: قَصَمَ ظَهْرِی عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ ۲؛ دو نفر پشت مرا شکستند: عالمی که به علمش عمل نمیکند و جاهلی که بیعلم به عمل اقدام میکند. بنابر این علم و عمل باید توأم باشد.
عالم باید به علم خود عمل کند؛ جاهل هم باید قبل از عمل، علم و اطلاعات لازم را کسب کند، یا در کار خود از عالمی تبعیت کند، در غیر این صورت ممکن است کار او مفاسدی را به بار بیاورد که ضرر آن جبران ناپذیر باشد. بر اساس این احتمال منظور حضرت امیر (ع) از قَدْ قَرَنَ الْعَمَلَ بِالْعِلْمِ این است که مؤمن، جاهل متنسک نیست؛ بلکه عبادت، سحرخیزی، شب زندهداری و سایر اعمال او همراه با علم و آگاهی است.
چو کسب علم کردی در عمل کوش
در بعضی از روایات تعبیرات دیگری نقل شده که از آنها بیشتر چنین استفاده میشود که مخاطب آنها کسانی هستند که تحصیل علم کردهاند، اما به علمشان عمل نمیکنند. امیرالمؤمنین (ع) در جای دیگری میفرماید: الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه ۳؛ علم همراه با عمل است و هر گاه علم پیدا شد، عمل را صدا میزند؛ یعنی عالم را دعوت به عمل میکند. اگر عالم این دعوت را اجابت کرد، فنعمالمطلوب. اما اگر عالم به این ندا پاسخ نداد و به علم خود عمل نکرد، علم کوچ میکند و میرود.
روایات دیگری نیز در جهت تشویق به عمل کردن به آموختهها نقل شده است. ازجمله: مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ کَفَی مَا لَمْ یَعْلَم ۴؛ یعنی اگر کسی به علمش عمل کند، خدا او را نسبت به آنچه نمیداند کفایت میکند.از ظاهر این روایات چنین استفاده میشود که منظور از علم در آنها علمی است که با عمل در ارتباط باشد.
شاید گفته شود که هر علم عملی متناسب با خود را میطلبد؛ حتی ریاضیات محض که ارتباطی با اعمال خارجی ندارد، اگر بعد از فراگرفتهشدن، رها شود، فراموش خواهد شد. عمل کردن به آن، مرور، بحث و تدریس آن است. اما چنین مضمونی از مفاد روایاتی که نقل شد، استفاده نمیشود. ظاهر این روایات حاکی از علومی است که مربوط به عمل است؛ و انسان آنها را میآموزد تا بر اساس آموختههایش عملی را انجام دهد که شرعاً، اخلاقاً و عقلاً ممدوح است؛ مثل فقه، اخلاق و …. باب مفصلی در مجامع روایی وجود دارد که در آنها کسانی که به علمشان عمل نمیکنند با تعابیر گوناگون مذمت شدهاند.
از جمله این روایت که رسول اکرم (ص) میفرمایند: مَنِ ازْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ یَزْدَدْ هُدًی لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً ۵؛ اگر کسی علمی را بیاموزد و در سایه این علم هدایت پیدا نکند، این علم جز دوری از خدا هیچ نتیجهای برای؛ او نخواهد داشت. از آنچه گفته شد میتوان دریافت که مقصود حضرت امیر (ع) از مقرون کردن علم با عمل، علومی است که تکلیفی عملی را برای انسان بیان میکنند؛ به تعبیر امروزی علوم؛ ارزشی.
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
کسی که چنین علمی را تحصیل کرده، گر چه نسبت به دیگری که این دانش را ندارد، یک گام جلوتر است، اما عمل نکردن به آموختههایش باعث دوری او از خدا میشود. زیرا چنین کسی یا از ابتدای تحصیل علم قصدی غیر از تقرب به خدا داشته و یا در ادامه راه نیتش تغییر کرده و علم را فرا گرفته تا بتواند با دیگران بحث و مجادله کند، یا به واسطه علم خود به دیگران فخر بفروشد و یا هوسهای شیطانی دیگر. یکی از دلایل مذمت چنین کسانی در روایت این است که آنها در پی هوای نفس و تبعیت از شیطان هستند و هر که دنبالهرو شیطان شد، از خدا دور میشود.
علاوه بر اینکه آموختن این علوم برای عمل کردن به آنهاست. این علم نعمتی است که خدا به انسان داده و به این واسطه به او فهمانده که فلان عمل کار خوبی است و ثواب فراوانی از انجام آن نصیب انسان خواهد شد. اما اگر او به این علم عمل نکند، شکر این نعمت را به جا نیاورده؛ و آن را ضایع کرده است. در قرآن نیز به عنوان قاعده کلی بر این مسأله تأکید شده که: لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ۶؛ به واسطه کفران هر نعمتی آدمی مستحق عذاب خواهد شد. در این مورد اولین عذاب این است که عالم بیعمل از علمش محروم شود.
خداوند در حدیثی قدسی خطاب به حضرت داود (ع) میفرماید: لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا ۷؛ ای داود! عالمی را که شیفته دنیاست، واسطه بین من و خودت قرار نده. چون هدف از مراجعه به عالم نزدیک شدن به خدا با استفاده از علم عالم است.
اما عالمی که شیفته دنیاست انسان را به خدا نزدیک نمیکند.؛ بلکه، فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ؛ اینها راهزناند و بندگان را از راه خدا دور میکنند و به بیراهه میبرند. در ادامه این حدیث خداوند میفرماید: کمترین عقوبت چنین عالمانی این است که آنها را از حلاوت مناجات و یاد خودم محروم میکنم. این عقوبت دنیاگرایی و نتیجة این است که انسان به علمش عمل نکند؛ اما کدام علم؟ قطعاً منظور، علومی مثل پزشکی و مهندسی نیست. زیرا هدف از آموختن آنها گذران امور دنیاست و عیبی هم ندارد.
منظور از علم در اینجا علم دین است. هدف کسی که علم دین میآموزد این است که ابتدا خودش و سپس مردم هدایت شوند. اما اگر او به علمش عمل نکند، خودش هدایت نمیشود، مردمی هم که از چنین کسی تبعیت میکنند، قطعاً هدایت نخواهند نشد.
در روایت دیگری نقل شده که عالم در جامعه حکم طبیب را دارد و اموال دنیا برای دین مانند بیماری است؛ پس اگر طبیبی دیدید که شیفته بیماری است، بدانید که نمیتوان به او اعتماد کرد ۸. چگونه میتوان به طبیبی که مبتلا به مواد مخدر است، اعتماد کرد، در حالیکه وظیفه او جلوگیری از ابتلاء به این قبیل بیماریها و مداوای مبتلایان است؟ عالم دینی که در پی کسب مال دنیاست، قابل اعتماد نیست؛ چون مثل طبیبی است که به جای مداوای بیماران در صدد بیمار کردن افراد جامعه است. از سوی دیگر عالمی که به علم خود عمل نمیکند الگوی منفی برای دیگران است. چون مردم که دین خود را از علما میآموزند؛ زمانی که ببینند خود علما به مواعظشان عمل نمیکنند، نسبت به آنها بیاعتماد شده و گفتههایشان را جدی نخواهند گرفت.
در حدیث معراج نقل شده که هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) در شب معراج بر جهنم مشرف شدند، دیدند زبان عدهای را با مقراض میبرند.؛ آن حضرت از جبرئیل پرسیدند: اینها چه کسانی هستند و چرا زبانهایشان را میبرند؟ جبرئیل عرض کرد: اینان واعظانی هستند که به حرفهای خودشان عمل نمیکنند. قرآن نیز چنین کسانی را مورد عتاب قرار داده و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ٭ کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ۹؛ چرا آنچه را میگوئید، عمل نمیکنید؟ این کار موجب غضب بزرگ خدا میشود.
در مورد این آیه این احتمال نیز هست که کسانی مورد عتاب واقع شدهاند که به زبان ادعاهایی میکنند، ولی در واقع اهل عمل به آنها نیستند. کسانی که دوست دارند به اوصاف خوب و پسندیده شناخته شوند، دیگران از آنها تعریف و تمجید کنند، ولی اهل عمل نیستند؛ مثل منافقین که یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا ْ۱۰. برخلاف بعضی از بزرگان که برای اینکه هیچ مرتبهای از علم و قول بلاعمل در آنها نباشد، مقید بودند اول خودشان به موعظههایشان عمل کنند، بعد از آن دیگران را به آنها توصیه کنند؛ مبادا مشمول آیه لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ شوند. یکی از مصادیق بارز این کار مرحوم آیتالله احمدی میانجی رضوان الله علیه بودند.
علم، نور الهی
معنای لطیف دیگری که برای فرمایش حضرت امیر (ع) میتوان ارائه کرد این است که اگر شما به علم خود عمل کنید، خدا هم بر علم شما میافزاید و علم آنچه را نسبت به آن جاهل هستید،؛ به شما اعطا میکند. مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم ۱۱.؛ برای توضیح این معنا ذکر مقدمهای لازم است.
عنوان بصری زمانی که ۹۴ سال از عمرش گذشته بود و روایات فراوانی را از راویان مختلف، از جمله مالک بن انس فراگرفته بود، علاقهمند شد از محضر امام صادق (ع) نیز علومی را بیاموزد. ابتدا امام (ع) به او پاسخ منفی دادند. اما پس از مدتی که عنوان بصری با توسل به حضرت رسول (ص) و اصرار زیاد، مکرراً پیگیری کرد، روزی امام صادق (ع) به او اجازه شرفیابی داده و از او پرسیدند: از من چه میخواهی؟ عنوان در پاسخ گفت: در سنّ پیری آمدهام تا از علم شما استفاده کنم.
حضرت در پاسخ به او فرمود: لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یَهْدِیَهُ ۱۲؛ علمی که تو در پی آن هستی، با درس خواندن حاصل نمیشود. آنچه تو میخواهی، نوری است که خدا در دل هر کس لیاقت آن را داشته باشد، قرار میدهد. اگر دنبال چنین علمی هستی، اول حقیقت عبودیت را در دلت ایجاد کن و بنده خدا شو، تا خدا چنین علمی را به تو بدهد.
معنای فرمایش حضرت که میفرماید لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ این نیست که برای مهندس یا طبیب شدن باید خدا نوری را در قلب شما بیاندازد. برای فراگیری چنین علومی شخص باید به دانشگاه برود، در محضر اساتید درس بخواند، بسیاری از مسائل را در آزمایشگاه تجربه کند و… تا مهندس یا پزشک شود. بلکه مقصود حضرت علم دیگری است؛ علمی که موجب سعادت آخرت میشود. حضرت به عنوان بصری چنین فرمودند، تا او تصور نکند با حفظ کردن چند روایت میتوان به چنین علمی دست یافت. آموختن الفاظ و مفاهیم به تنهایی در انسان معنویت ایجاد نمیکند.
معنویت باطنی نورانیتی است که خدا باید در دل انسان ایجاد کند. اگر کسی این نورانیت را میخواهد ابتدا باید سعی کند بنده شود و حقیقت عبودیت را درک کند؛ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ. منظور از علم در این کلام امام صادق (ع) علوم عادی، حتی فلسفه و کلام و عرفان نیست. این علوم الفاظ، مفاهیم و اصطلاحاتی است که باید در کلاس درس و از استاد آموخت. علمی که موجب نورانیت قلب میشود و انسان را به خدا نزدیک میکند، از سنخ دیگری است. انسان باید ابتدا قلب خود را تصفیه کند، تا روح آمادگی و لیاقت چنین نورانیتی را پیدا کند. در این صورت خدا هم آن نور را در دل انسان میتاباند و آن هدایت را به او میبخشد.
از این مقدمه نتیجه میگیریم منظور حضرت امیر (ع) از قرین ساختن عمل با علم، علوم مادی نیست؛ بلکه علمی است که نورانیت از آن ناشی میشود و انسان را به خدا نزدیک میکند. چنین علمی باید با عمل توأم باشد. خیال نکن هر چه بیشتر درس بخوانی، به خدا نزدیکتر میشوی! این مسأله کلیت ندارد. اگر مرد میدان عمل به آموختههایت بودی، هر قدمی که به خاطر خدا برای کسب علم برداری، پرندگان هوا و ماهیان دریا برای تو استغفار میکنند ۱۳. اما اگر آن نورانیت و اخلاص را نداشته باشی، و علم را برای دنیا و کسب مقامات دنیا بخواهی،؛ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً. پس اول باید اهل عمل و تزکیه باشی و دلت پاک شده باشد، تا لیاقت آن علم و نورانیت را پیدا کنی.
۱؛ . کهف / ۱۰۴.
۲؛. بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۱، باب ۱۵، ذم علما السوء.
۳؛. نهجالبلاغة، ص ۵۳۹، کلمه قصار ۳۶۶.
۴؛. بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰، باب ۹، استعمال
العلم .۵؛. بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۷، باب ۹، استعمال العلم.
۶؛ . ابراهیم / ۷.
۷؛. بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۰۷، باب ۱۵، ذم علما السوء.
۸؛. ر. ک: بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۰۷، باب ۱۵- ذم علما السوء؛ الدِّینَارُ دَاءُ الدِّینِ وَ الْعَالِمُ طَبِیبُ الدِّینِ فَإِذَا رَأَیْتُمُ الطَّبِیبَ یَجُرُّ الدَّاءَ إِلَی نَفْسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ غَیْرُ نَاصِحٍ لِغَیْرِه.
۹؛ . صف / ؛ ۲-۳.
۱۰؛. آلعمران /؛ ۱۸۸.
۱۱؛. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۲۸، باب ۹۳.
۱۲؛. بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴، باب ۷، آداب طلب العلم و أحکامه.
۱۳؛ . ر. ک: بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۷، باب ۱، فرض العلم و وجوب طلبه و الحث؛ علیه؛ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ لِیَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ لِیَنْتَفِعَ بِهِ وَ یُعَلِّمَهُ غَیْرَهُ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ عِبَادَةَ أَلْفِ سَنَةٍ صِیَامَهَا وَ قِیَامَهَا وَ حَفَّتْهُ الْمَلَائِکَةُ بِأَجْنِحَتِهَا وَ صَلَّی عَلَیْهِ طُیُورُ السَّمَاءِ وَ حِیتَانُ الْبَحْرِ وَ دَوَابُّ الْبَر.
سمانه نوری زاده قصری
نظر بدهید