فرهنگسراها بنگاه اجاره سالن شده‌اند/ کیک ۴۰متری آرمان انقلاب نیست


اسماعیل امینی و صابر قدیمی گلایه‌های تندی از وضعیت امروز کار فرهنگی در نهادها و سازمان‌های مرتبط دارند. آنها معتقدند سیاستمداران جای فرهنگیان را پر کرده‌اند.

3/4/2019 9:15:53 AM
کد خبر: 1269

به گزارش سارنا به نقل از مهر، حذف و تعطیلی بسیاری از برنامه‌های فرهنگی در نهادها، سازمان‌ها و فرهنگسراهای سطح شهر تهران؛ بسیاری از هنرمندان را دل آزرده و خسته کرده است. کاهش بودجه‌های سراسری در همه حوزه‌های فرهنگی بخشی از ماجراست و چگونگی دخل و خرج نهادهای فرهنگی با همین بودجه محدود موضوعی دیگر. «اسماعیل امینی» و «صابر قدیمی» دو شاعر برجسته ایرانی نقدهای بسیاری به وضعیت نسبت فرهنگ و نهادهای دولتی دارند. این دو شاعر هفته گذشته در آخرین روزهای سال ۱۳۹۷ به مهر آمدند و گلایه‌های خود از این وضعیت را رسانه‌ای کردند. نقطه تاکید آنها بر روی ساختار سازمان‌های فرهنگی هنری بود. آنان معتقد بودند که اگر هنرمندان عرصه فرهنگ و ادب را خالی کنند دشمنان و رقیبان با استفاده از پول و امکانات و بدون محدودیت اخلاقی و دینی مخاطب را به سمت خود می‌کشانند و ذهن جامعه ایرانی را را با ابتذال پُر می‌کنند.

امینی معتقد است باید با پشتوانه عظیم فرهنگی که داریم قدر سرمایه‌هایمان را بدانیم و آگاه باشیم که عرصه فرهنگ، عرصه آزمون و خطا نیست و در این ۴۰ سال دیده‌ایم که جواب نمی‌دهد. باید ثابت‌تر، جامع‌تر و برای مدت طولانی سرمایه‌گذاری کنیم.

برخی از مدیرانی که به عنوان مسئول فرهنگی فعالیت دارند، افرادی سیاسی هستند و دغدغه فرهنگی ندارند. اسماعیل امینی شاعر و پژوهشگر دراین‌باره می‌گوید: نگاهی در دستگاه‌های اجرایی و سیاست‌گذاری ما وجود دارد که غالباً فکر می‌کند کار فرهنگی به معنی هزینه کردن و سروصدا ایجاد کردن است، تصورشان این است اگر از بودجه‌های فرهنگی کشور برای فعالیت، نشست یا جلسه ادبی فرهنگی هزینه می‌کنند باید بازتاب و حاصلی برای مدیر آن مجموعه یا دستگاه داشته باشد و عمده این آدم‌های مدیر چون افرادی سیاسی هستند و نه فرهنگی، منظورشان از بازتاب، واکنش‌های سریع رسانه‌ای است، بنابراین به فعالیت‌های درازمدت و بنیادین به چشم ضرر نگاه می‌کنند. مثلاً فرض کنید اگر در آموزش و پرورش المپیاد با شکوه برگزار شود، سروصدا کند و رسانه‌ها و خبرنگاران حضور داشته باشند، مسئولان خوشحال می‌شوند که این کار مقطعی را انجام دادند درحالی‌که می‌توانند کلاس‌های بیشتری را بسازند تا به جای کلاس‌های ۴۰ نفره، کلاس ۲۰ نفره تشکیل شود و بچه‌ها بهتر درس بخوانند این سرمایه‌گذاری برای آینده است.

تصور مدیران برای انجام فعالیت‌های فرهنگی، بازتاب سریع و فعالیت‌های پُر سر و صدا است

امینی ادامه می‌دهد: ما در جشن سالگرد انقلاب اسلامی از این کارهای سرعتی و نمایشی زیاد دیدیم، فرض کنید کیک ۴۰ متری درست کرده بودند تا جشن بزرگی برپا کنند، خب کیک ۴۰ متری دو ساعت آن افراد مشتاق را سرگرم می‌کند ولی حاصل آن چه می‌شود؟ در حالی‌که اگر به جای آن کیک، ۴۰ کتاب خوب (به‌عنوان تحولات فرهنگی ۴۰ سال اخیر) منتشر می‌کردند ماندگارتر بود. علت اصلی این است که عمر مدیریت، مدیران فرهنگی بسیار کم است اولاً آدم‌های سیاسی هستند و با تحولات سیاسی به سرعت تغییر می‌کنند ثانیاً نسبت به عملکرد مدیران قبلی که از جناح قبلی بودند، بدبین هستند، در نتیجه اولین کاری که می‌کنند کارهای قبلی را تعطیل می‌کنند. با توجه به سال‌ها فعالیتم در حوزه‌های فرهنگی، شاهد بوده‌ام که هنرمندان با زحمت و خون جگر خوردن یک دوره فرهنگی، جلسه ادبی یا جشنواره‌ای را میان مردم جا می‌اندازند، ولی به محض تغییر مدیر، همه چیز برچیده می‌شود. مثلاً جشنواره «شب‌های شهریور» که اوایل دهه هشتاد برگزار می‌شد هزاران شاعر در این جشنواره شرکت می‌کردند و آثار می‌فرستادند، با اینکه جشنواره کم‌هزینه‌ای بود با تغییر مدیریت، این جشنواره را تعطیل کردند.

معمولاً تصور مدیران برای انجام فعالیت‌های فرهنگی، بازتاب سریع و فعالیت‌های پُر سر و صدا است در حالی‌که کار فرهنگی بازه زمانی طولانی مدت را می‌طلبد، امینی می‌گوید: بدون شک، ثمربخشی فعالیت فرهنگی، دیربازده است با برگزاری رویدادهای مفید، حاصل آن را در ۱۰ یا ۱۵ سال بعد می‌بینیم. مثلاً در دوران مجله «سروش نوجوان»، که «قیصر امین‌پور» مسئول آن بود به اندازه چند دانشگاه کار کرد بچه‌های نوجوان را جمع کرده بود تا شاعری، نویسندگی، عکاسی و روزنامه‌نگاری یاد بگیرند. شاید کسی به یاد نداشته باشد این افرادی که در حال حاضر به جامعه خدمت می‌کنند از شاگردان قیصر و مجموعه سروش نوجوان باشند. اما مدیران امروزه دوست دارند که به یاد و خاطره همگان باشد که در دوره مدیریت‌شان چه رویداد و اتفاقاتی رخ داده است. مشکلی دیگری که در حوزه فرهنگ وجود دارد معمولاً مدیران همراه‌شان تعدادی از دوستان، یاران و حواریون هستند که مجبورند به آنان خدمات برسانند. بنابراین با قرار گرفتن در جایگاه مدیریتی، کارشناسان قدیمی را اخراج می‌کنند و به اصطلاح آدم‌های آشنا و دوستان‌شان را جایگزین می‌کنند. بودجه‌های اصلی هم به این افراد اختصاص می‌دهند به جای اینکه خرج امورات فرهنگی کنند.

کسی اعتنایی به خدمات فرهنگی در جامعه نمی‌کند

امینی درباره حذف برنامه‌ها و جلسات ادبی و اختصاص دادن بودجه آن‌ها به کارمندان و مدیران، می‌گوید: دستگاه‌های فرهنگی معمولاً اعتبارات و بودجه‌هایشان را در درجه اول صرف حقوق، مزایا و امکانات رفاهی کارکنان و کارمندان می‌کنند بنابراین پولی برای اجرای برنامه فرهنگی نمی‌ماند. با آن که هزینه‌های فعالیت‌های فرهنگی معمولاً زیاد هم نیست. زمانی در یکی از فرهنگسراها جلسات ادبی داشتم، روزی وارد اتاقی شدم که ۱۴ یا ۱۵ نفر دور هم نشسته‌اند فکر کردم مراجعه کننده هستند از مسئول دفتر پرسیدم که این افراد چه کسانی هستند؟ گفت این‌ها مشاور رئیس‌اند! یک فرهنگسرا ۱۵ مشاور داشت و همه هم با یکدیگر فامیل بودند در حالیکه با حذف حقوق یکی دو نفر از این افراد می‌توانستند ۴ یا ۵ رویداد فرهنگی خوب برگزار کنند. متأسفانه مدیران فرهنگی، مدیریت مکان‌های فرهنگی را به عنوان قلمرو خود نگاه می‌کنند و به این مصیبت گرفتار شدیم که کسی اعتنایی به خدمات فرهنگی در جامعه نمی‌کند.

او ادامه می‌دهد: ما هر عرصه‌ای را در حوزه فرهنگ و ادبی خالی کنیم، قطعاً خالی نمی‌ماند زیرا دشمنان و رقیبان ما با استفاده از پول و امکانات تکنولوژیک و با توجه به این که محدودیت اخلاقی و دینی هم ندارند، مخاطب را به سمت خود می‌کشانند و ذهن بچه‌های ما را به جای اینکه با فرهنگ، ادبیات و آثار هنری صحیح و ارزشمند پُر کنند با ابتذال پُر می‌کنند. نتیجه‌اش آن را می‌بینیم که در فضای مجازی مشکلات و بحران‌هایی ایجاد می‌کنند، زیرا سوار ذهن نسلی می‌شوند که از خدمات فرهنگی، آموزش و ارتباط صحیح رسانه‌ای بی‌بهره بوده است.

صابر قدیمی درباره رویکرد سازمان‌های فرهنگی هنری کشور می‌گوید: حقوقی که کارمندان نهادهای مختلف فرهنگی دریافت می‌کنند، بیش از ۹۰ درصد بودجه سازمان‌های فرهنگی کشور صرف حقوق کارمندانی می‌شود که اکثریت آنان اطلاعات ابتدایی پیرامون فرهنگ و هنر را ندارند. اگر با این افراد درباره مسائل و مشکلات جوانان در حوزه فرهنگ صحبت کنیم اطلاعات ندارند. همچنین کارشناسان فرهنگی غالباً فامیل مدیر یا مسئولی هستند که هیچ هنری ندارند و تخصص خاصی هم ندارند، اما او را در جایگاه مسئول فرهنگی می‌بینیم البته تنها نماد مسئول فرهنگی این است که در ظاهر باید یکسری مسائل را حفظ کند. این کارها را که انجام داد حق نداریم حتی انتقادی به آنان وارد کنیم زیرا نقد ما به این فرد توهین به نماینده فرهنگی مملکت است. چند سال پیش سازمان فرهنگی هنری برنامه‌ای برگزار کرد به عنوان «آزادسازی کبوتر» بودجه این جشنواره را مسئولان صحبت کنند که چند میلیون پولش بود. (کبوتر در مکان‌های مختلف از غرب کشور آورده بودند که در شرایط خاص این‌ها را آزاد می‌کردند، تنها مخاطبان این برنامه گربه‌های محل بودند زیرا می‌دانستند که کبوتران قابلیت پرواز ندارند.) و در حال حاضر گربه‌هایی هستند که در حال خوردن کبوتران فرهنگ ما هستند و علت آن بی‌تدبیری برخی از مسئولان است.

مسئولان خودشان را نسبت به بالادستی‌ها جوابگو می‌دانند نه نسبت به مردم!

قدیمی ادامه می‌دهد: در سازمان‌های فرهنگی هنری اگر جشنواره‌ای برگزار و کتابی منتشر می‌شود ۱۰۰ صفحه کتاب، ۹۰ صفحه‌اش مقدمه مسئول است. ما نمی‌دانیم اگر بگویند خروجی فرهنگی فعالیت‌های مسئولان را نام ببریم، به چه چیزی اشاره کنیم. با توجه به اینکه چند وقت پیش بودجه‌ها مشخص شد که بنیادها و سازمان‌های فرهنگی چه‌میزان بودجه دریافت می‌کنند اما خروجی فرهنگی آنان بسیار ضعیف است. در حالی‌که اگر بودجه آنان کم شود اعتراض می‌کنند ولی خروجی خوبی ارائه نمی‌دهند کسی هم از آنان سوالی نمی‌پرسد! مثلاً برای ایرانیان خارج از کشور برنامه‌هایی اجرا می‌کنند که خروجی ارزشمندی ندارد! البته درباره فرهنگسراها هم باید بگویم مسئولی که دلسوز است و هنرمندان را به سمت سازمان‌های فرهنگی سوق می‌دهد مسئول جدید که می‌آید تمام برنامه‌ها را به سرعت قطع می‌کند و جلسات و نشست‌های ادبی را تعطیل می‌کند به بهانه اینکه برنامه‌های دیگری را جایگزین کند.

امینی درباره راه‌حل اصلاح این قواعد و چارچوب‌های رایج اشتباه می‌گوید: اولین کار این است که این امورات فرهنگی نباید به دست سیاستمداران بیفتد و به عنوان مدیر انتخاب شوند. من که به عنوان معلم فعالیت دارم اگر کار سیاسی به من محول کنند توانایی انجام آن کار را ندارم. اما افرادی که سیاست‌مدار هستند نمی‌گویند که ما تخصص نداریم احساس می‌کنند کار فرهنگی نیازی به تخصص ندارد. یعنی اگر کسی قصد تعویض روغن اتومیبیل‌اش را داشته باشد به دست متخصص‌اش می‌سپارد اما کار فرهنگی را به راحتی به دست هر کسی می‌سپارند. ما می‌بینیم اگر مسئولیتی را به اهلش بدهند قطعاً پیشرفت و موفقیت را در آن سازمان خواهیم دید مثلاً در حال حاضر مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به عهده فاضل نظری گذاشتند که در همین روزگار کمبود بودجه، فعالیت‌های خوبی در کانون دارد. زیرا کار را می‌شناسد مردم و هنرمندان هم او را به‌خوبی می‌شناسند. زمانی‌که به اهلش می‌سپاریم قطعاً اتفاقات خوبی می‌بینیم.

امینی ادامه می‌دهد: بخشی دیگر وجود این مشکلات این است که مسئولان خودشان را نسبت به بالادستی‌ها جوابگو می‌دانند نه نسبت به مردم! این از همه چیز بدتر است. یعنی برنامه، جلسه ادبی یا رویداد و جشنواره‌ای که برگزار می‌کند برای رضایت مخاطبان و مردم نیست بلکه تهیه و ارائه گزارش برای بالادستی‌اش است. ببینید آسیب فرهنگی همانند ترکیدن لوله آب نیست که سریعاً متوجه معضل شویم، آسیب فرهنگی به تدریج همه چیز را خراب می‌کند. چنان‌که می‌بینیم به لحاظ فرهنگی در چه وضعیتی به‌سر می‌بریم. با توجه به اینکه بنیان انقلاب اسلامی بر تحولات و ارزش‌های فرهنگی بوده است، اما امروزه به این موقعیت رسیده‌ایم که متأسفانه ابتذال جای همه چیز را می‌خواهد پُر بکند، مشتری ابتذال نسبت به آثار فرهنگی بیشتر شده، کتاب منتشر می‌شود ولی کسی کتابی نمی‌خواند تمام این‌ها به این معنی است که ابتذال آمده جای فرهیختگی و فرزانگی را گرفته است در حالیکه ما نمی‌خواستیم این‌گونه شود زیرا کار را به نااهل سپرده‌ایم.

فرهنگسراهای ما بنگاه اجاره سالن شده‌اند

قدیمی می‌گوید: اخیراً سازمان فرهنگی هنری اکثریت برنامه‌های فرهنگی را حذف کرده و بودجه زمستان را برای کلیه بخش‌های فرهنگی صفر کرده است. به فرهنگسراها اعلام کردند که برنامه‌های فرهنگی را انجام ندهید. به غیر از برنامه‌هایی که بتوانند بر روی آن‌ها مانور بدهند. در حالی‌که کلیه خانه فرهنگ، جلسات ادبی، برنامه قند و نمک آقای بیابانکی و… را تعطیل کردند. برنامه‌های خانه ترانه را که دکتر افشین یداللهی سال‌های سال بدون دریافت یک تومان از سازمان فرهنگی هنری، برگزار کرد، اوضاع به گونه‌ای شد که گفتند اگر بخواهید برنامه یا جلسه‌ای داشته باشید باید پول سالن را پرداخت کنید، در حال حاضر فرهنگسراهای ما بنگاه اجاره سالن شده‌اند. زمانی‌که وارد فرهنگسراها می‌شویم با برنامه‌های سطحی مواجه می‌شویم، چرا فرهنگسراهای ما به این نقطه رسیدند؟ در حال حاضر بیش از ۲۰ نشست ادبی که در مراکزسازمان فرهنگی برگزار می‌شده، تعطیل شدند و مسئولان باید پاسخگوی این مسئله باشند! البته یکی از مشکلات ما سکوت هنرمندان است، سکوت هنرمند دربرابر این اتفاقات دردناک خواهد بود.

 

امینی ادامه می‌دهد: ببینید بنیان این فرهنگسراها را آقای غریب‌پور پایه‌گذاری کرد، زمانی در فرهنگسرای بهمن خانواده آقای کامکار کلاس موسیقی برگزار می‌کردند که برای بچه‌های جنوب شهر همانند رؤیا بود در کلاس‌های آقایان کامکار شرکت کنند و از آن‌ها موسیقی و نوازندگی و خوانندگی یاد بگیرند، استاد شجریان ۱۰ شب در فرهنگسرای بهمن برنامه اجرا کرد. یعنی حضور آقای غریب پور اعتمادی را ایجاد کرده بود که استادان بزرگ در فرهنگسراها کلاس‌های آموزشی می‌گذاشتند و مردم استفاده می‌کردند. به محض اینکه مدیر فرهنگسرا تغییر پیدا کرد همه این برنامه‌ها تعطیل شد و به جای برگزاری کلاس‌های آموزشی، شب و روز آش رشته و شله زرد پخش می‌کردند. یک زمان سازمان فرهنگی هنری «گنجینه‌الاسرار عمان سامانی» را تولید کرده بود به محض دیدن کتاب احساس کردم چه کتاب نفیسی است تا کتاب را برداشتم و باز کردم سریعاً سرجایش گذاشتم، زیرا تمام مطالب را از اینترنت کپی کرده بودند. حتی ایرادات تایپی را هم نگرفته بودند. این موضوعات به شکلی نیست که بخواهیم از اینترنت برداریم باید از نسخه‌های اصیل و معتبر باشد تمام این موارد نشان دهنده این است که مدیران حوزه کارشان را نمی‌شناسند.

قدیمی می‌گوید: تمام دغدغه‌ها مدیران در این حد شده که پشت میزشان بشینند و آن را حفظ کنند و به سمت ریاکاری می‌روند. پیشنهاد می‌کنم مدیران فرهنگی شعر استاد زرویی «تموم فکر و ذهنمون همینه / که هیشکی پشت میزمون نشینه» بخوانند.

امینی درباره اینکه فرهنگ اولویت صدم مسئولان فرهنگی قرار گرفته است، ادامه می‌دهد: برای اینکه فرهنگ را جدی نمی‌گیریم. شما فرض کنید اگر گرسنه شویم بلافاصله به این فکر می‌کنیم که گرسنگی‌مان را رفع کنیم. گرسنگی فرهنگی، هنری، علمی و معرفتی بروز بیرونی ندارد اما اینگونه نیست نسل جوانی را که گرسنه گذاشته‎ایم به همان شکل روزگار خود را بگذرانند. هر آت‌وآشغالی را که به دست‌اش برسد را مصرف می‌کند تا بخشی از روحش را، که نیازمند خوراک فرهنگی است جواب بدهد، این است که می‌گویم ابتذال جای همه چیز را پُر کرده است. دانشجو یا نوجوانی که مطالعه نمی‌کند، قطعاً خوراک فرهنگی دیگری را جایگزین آن‌ها می‌کند. گرسنگی فرهنگی به هیچ عنوان قابل تحمل نیست وقطعا جایش را ابتذال پُر می‌کند.

صداوسیما از ابتذال پُر شده است

امینی می‌گوید: شما صداوسیما را که نگاه کنید، می‌بینید سرتاپایش را ابتذال گرفته است. هر زمان که تلویزیون را روشن می‌کنم شاید ده دقیقه بیشتر تحمل دیدن‌اش را ندارم از بس که حرف‌های نازل می‌زنند. البته بعضی از این تغییرات بسیار ظریف هستند که شاید بسیاری از افراد متوجه موضوع نشوند مثلاً فرض کنید به جای «خدانگه‌دار» می‌گویند «مراقب خودتان باشید» این جمله را بی‌بی‌سی سر زبان‌ها انداخت برای اینکه «خدانگه‌دار» را جمع کند زیرا این کلمه بنیان اعتقادی دینی دارد و مراقب خودت باش یعنی خودت مراقب خودت باید باشی! یا مثلاً «انرژی مثبت به من دادید» این انرژی مثبت یعنی انکار معنویت، به جای اینکه بگویند «برای بازیکنان در استادیوم دعا کنید» می‌گویند «انرژی مثبت خود را بفرستید» من هر چی نگاه کردم انرژی در اطراف خودم ندیدم آخر این چه حقه‌بازی است که درآورده‌اند. این انرژی مثبت از عرفان الحادی آمد و جای دعا و توسل را پُر کرد. مثلاً می‌گویند آمدی به برنامه با خودت چقدر انرژی آوردی! اصلاً انرژی مثبت و منفی در فرهنگ ما نبوده است. کسانی که بر این امور نظارت و تصمیم‌گیری می‌کنند چون به حدی به سیاست حساس‌اند به این موضوعات فرهنگی توجهی ندارند. مثلاً اگر بگویند گوشه ابروی فلان سیاستمدار کج است سریع آن برنامه را تعطیل می‌کنند اما تا دلتان بخواهد الحاد، انکار متافیزیک و فرهنگ دینی، انکار زبان فارسی در برنامه‌ها می‌بینیم و کسی اعتراضی ندارد البته تمام این تغییرات به صورت تدریجی اعمال شده است.

 

امینی درباره برخی ممیزی‌ها در حوزه فرهنگ و رسانه می‌گوید: ما به عنوان کسانی که در حوزه فرهنگ فعالیت داشتیم باید مراقب باشیم که موضوعات را به‌گونه‌ای بیان کنیم تا به کسی برنخورد و این سخت بود، گاهی اوقات هم مباحثی خط قرمز به حساب می‌آمد که باعث تعجب بود. مثلاً زمانی که استاد زرویی ستون طنزش در همشهری (اصل مطلب) تعطیل شد به خاطر تلاقی موضوعی بود که استاد زرویی هم از آن خبر نداشت اما متأسفانه ستون‌اش را تعطیل کردند. کار کردن با مدیران سیاسی همانند راه رفتن بر روی میدان مین است. یا دوره‌ای به روزنامه بخشنامه شده بود که درباره نرخ مرغ و تخم‌مرغ ننویسیم، آخر چطور مرغ خط قرمز می‌شود؟ بسیاری از کارها در رادیو و تلویزیون و مجامع فرهنگی افتاده به دستان کسانی که تولید انبوه ابتذال می‌کنند و خیلی هم راحت این کار را انجام می‌دهند، تعمدا زبان و شعر فارسی را تخریب کرده‌اند، آن مدیر یا مسئول حساسیتی ندارد شعری که خوانده می‌شود اشتباه است یا درست زیرا از این مسائل اطلاعات ندارند. به نظرم کسانی که در حوزه فرهنگ کار می‌کنند باید مطالبه‌گری داشته باشند موضوع فرهنگ و هنر زنگ تفریح نیست، دشمنان و رقیبان بسیار جدی در این زمینه کار می‌کند نباید عرصه را برای آن‌ها خالی کنیم. البته نقطه قوت دشمنان دو موضوع است اینکه خط قرمز اخلاقی و دینی ندارند و دیگر اینکه تکنولوژی قوی دارند که ما نداریم. ولی در عوض ما پشتوانه عظیم فرهنگی داریم، هنرمندان برجسته داریم که باید قدر این سرمایه‌ها را بدانیم، باید بدانیم عرصه فرهنگ، عرصه آزمون و خطا نیست زیرا در این ۴۰ سال دیده‌ایم که جواب نمی‌دهد. باید ثابت‌تر و جامع‌تر و برای مدت طولانی سرمایه‌گذاری کنیم.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.