نذری که «هوشنگ توکلی» را متحول کرد/ هیئت کودکی‌ام بعد از ۶۰ سال هنوز پابرجاست


بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت: وقتی ۵ ساله بودم، مادرم زنجیرکوچکی برایم خرید که هنوز بعد از ۷۰ سال آن را دارم. هیئتی که من به اتفاق هم بازی‌هایم و بچه محل‌ها ۶۰ سال پیش در محله مان راه‌اندازی کردیم هنوز دایر است.

9/13/2023 11:30:06 AM
کد خبر: 12197

به گزارش سارنا به نقل از تسنیم، هوشنگ توکلی، بازیگر سینما و تلویزیون و کارگردان درباره اولین مواجهه خود با سیدالشهدا در کودکی گفت: پنج ساله بودم که حصبه گرفتم. تب بسیار بالایی داشتم و یکی دو روز مادرم سعی می‌کرد مرا با داروهای خانگی معالجه کند اما میسر نمی‌شد. نگران شده بود و من را به دکتر برده بود. چون وحشت کرده بود نذر کرد اگر زنده ماندم در دهه اول محرم لباس سیاه به تنم کند و مرا به دسته‌های زنجیرزنی بازار ببرد و زنجیر بزنم.

وی افزود: بعد از چند روز سختی بیماری، حالم کم‌کم رو به بهبود رفت و مادرم نذرش را ادا کرد. زنجیر کوچکی برایم خرید که هنوز بعد از 70 سال آن را دارم. بعدها که بزرگ‌تر شدم جذب این جریان عاشورایی شده بودم. مادرم با فرهنگی که داشت این نذر را کرد. آینده‌ام را تعریف کرد و در اختیار این آیین بزرگ عاشورایی قرار داد.

همسر فریده سپاه منصور با بیان اینکه وقتی بزرگ‌تر شدم باز هم این راه را ادامه دادم، تأکید کرد: در محله مان هیئت راه می‌انداختیم. هیئتی که من به اتفاق هم بازی‌هایم و بچه محل‌ها 60 سال پیش در محله‌مان راه‌اندازی کردیم هنوز دایر است. خیلی‌ها مرده‌اند و خیلی‌ها مهاجرت کرده‌اند و رفته‌اند. اما آنهایی که مانده‌ایم هر سال به هر شکلی که باشد و در هر کجای ایران که باشیم یک طوری همدیگر را پیدا کنیم و این هیئت را برگزار می‌کنیم.

بازیگر سریال «مرگ تدریجی یک رویا» در پاسخ به این سؤال که به کربلا مشرف شده‌اید، بیان کرد: وقتی 5-6 سالم بود پدرم سفری به کربلا داشت و مرا هم با خودش برد. حال و هوای بچگی و آن مناره‌ها و آن فضا برایم مثل خواب می‌ماند. همیشه در خاطراتم یک گوشه‌ای این فضاها وجود دارد. پدرم یکی از سفرهای خوبش رفتن به کربلا بود و همیشه وقتی که بزرگتر شده بودم در محافلی که به همراه پدر شرکت می کردیم دستی روی سرم می‌کشید و می‌گفت کربلایی هوشنگ هم با ما بوده است.

او در پاسخ به این سؤال که به کدام یک از ائمه بیشتر متوسل می‌شوید، توضیح داد: وقتی می‌خواهیم کسب قدرت کنیم یا علی (ع) می‌گوییم. وقتی می‌خواهیم درد و دل کنیم یا حسین(ع) می‌گوییم. اولین شخصیتی که با او آشنا شدم و درد دل کردم، همانطور که مادرم با او درد و دل می‌کرد امام حسین(ع) بود. آنجا که می‌خواست پناه بیاورد یا حسین(ع) می‌گفت.

بازیگر مجموعه تلویزیونی «زیر تیغ» همچنین درباره تلاش‌های ستاد بازسازی عتبات تأکید کرد: هیچ‌وقت بین هنرمندان و اهالی فرهنگ و مردم تفکیکی قائل نمی‌شوم. همه یکپارچه‌اند و یک روح مقدس در تن همه است، همه در این کار مشارکت دارند. طبیعتاً کار با ارزش این اساتید را همین زائرین می‌بینند. بنابراین یک طوری به هم متصل است. هنوز معتقدم شاید 10 درصد کارها هموار است. شیعیان جهان با حضورشان کم‌کم این سرزمین را سرزمینی مقدس خواهند ساخت. همه مشغول کارند و فقط مربوط به تلاش ما ایرانیان نمی‌شود. باقی شیعیان در تمام دنیا هم تلاش می‌کنند در این کار سهمی داشته باشند.

توکلی با اشاره به خاطره‌ای از سفر مادرش به آمریکا، اظهار کرد: این خاطره خاص و مربوط به شیعیانی است که سرزمین‌های دیگر زندگی می‌کنند. نذر مادرم باعث شد انسانی اجتماعی شوم و در جامعه در فعالیت‌های فرهنگی و هنری شرکت کنم و بازیگر و نویسنده شوم. این ادامه همان نذر بود. در دهه 60 چند سریال ساخته بودم و نقش‌هایی بازی کرده بودم، در نتیجه محبوبیتی در ذهن مردم داشتم. خواهر کوچکم در امریکا بود و او فرزندی به دنیا آورده بودند. تلاش می‌کردند مادرم به آمریکا برود.

این کارگردان یادآور شد: اواخر دهه 60 موفق شدیم برایش ویزا بگیریم. سفری به سوریه داشت و برای زیارت رفته بود و حال و هوای خوبی داشت. وقتی خواستم مادرم را راهی امریکا کنم پیرزن سالخورده ای بود که نه زبان می‌دانست و نه فرهنگ کشورهای غربی را می‌شناخت. خیلی معتقد بودم که ما شیعیان ایران وحدت داریم، یکی از رفتارهایمان هم گرفتن دست بزرگترها و رعایت احترام است. دفتر هواپیمایی که بلیط را از آن‌جا تهیه کرده بودیم تا مادر را راهی کنیم، مرا می‌شناختند و به دلیل نقش‌هایی که بازی کرده بودم احترام زیادی می‌گذاشتند. از آنها خواهش کردم یک طوری از مادرم حمایت کنند. پرواز مادرم به لندن می‌رفت و یک مکث 4 ساعته داشت و بعد از آن جا به لس‌آنجلس می‌رفت و او به امور وارد نبود، خواستم مهمانداران کمک کنند و مادرم را ببرند. پذیرفتند و با عشق و علاقه مادرم را سوار هواپیما کردند. از همه خواهش کردم و آنها گفتند وظیفه ماست و حواسمان به او هست.

ماجرای خواهر پاکستانی آقای بازیگر

توکلی افزود: هواپیما بلند شد و در لندن نشست. مادرم در سالن ترانزیت نشست و منتظر بود یکی از آنها بیاید و دستش را بگیرد و ببرد. آن یک نفر نیامد و 4 ساعت معطلی 8 ساعت شد. هواپیما پرواز کرد و رفت و مادرم بی‌پناه در فرودگاه ماند. کم‌کم چراغ‌های ترانزیت خاموش و دفاتر هواپیمایی بسته می‌شود. خدمه‌ای که در فرودگاه نظافت می‌کنند هم مشغول به کار می‌شوند.

او در برنامه «نشان ارادت» توضیح داد: یکی از کارگرهای فرودگاه که پاکستانی بوده است می‌بینید پیرزنی نشسته است و تسبیح می‌اندازد. به مادرم سلام گفته و به سختی صحبت می‌کند و می‌گوید پروازها تعطیل شده است و تا صبح پروازی نیست. مادرم فقط پاسپورتش را که دستش بوده نشان می‌دهد. پاسپورت و بلیط مادرم را نگاه می‌کند و می‌گوید پروازت 4 ساعت پیش پرواز کرده است و تا 12 ساعت دیگر هم اینجا باز نمی‌شود که سوار پرواز دیگری بشوی و بروی. مجبور هستی اینجا بمانی. اینجا جای خوبی برایت نیست. اسم مادرم را در پاسپورت می‌بیند و به او می‌گوید اسم همسر من هم فاطمه است. ما جزو شیعیان پاکستان هستیم. بیا امشب مادر ما باش. مادرم خوشحال می‌شود. ویزای ترانزیتی می‌گیرد و مادرم را با خودش از فرودگاه خارج می‌کند و مادرم به خانه این شیعه پاکستانی می‌رود. همسرش و دو بچه کوچکش می‌آیند و تا صبح زیارت عاشورا می‌خوانند. یک پذیرایی غریبی از مادرم انجام می‌شود که مادرم بعد از سال‌ها وقتی یادش می‌افتاد می‌گفت دختری پاکستانی دارم که فقط من می‌دانم کیست. یک فرشته است که در انگلیس زندگی می‌کند.

توکلی درباره اهانت برخی به قرآن گفت: اولین بار نیست که این اتفاق می‌افتد. این آتش‌سوزی آخر را بیشتر توطئه‌ای می‌بینم تا اینکه عملی عقیدتی باشد. فکر می‌کنم فشاری که در خارج از کشور علیه نظام ما پیاده می‌کنند یک فشار کاذب و بازی کثیف سیاسی است. ما شیعیان معمولاً به عقاید دیگران احترام گذاشته‌ایم. تا به ما حمله نشده است به کسی حمله نکرده‌ایم و همیشه هم این شیعیان بوده‌اند که مورد حمله بقیه ایدئولوژی‌ها و عقاید قرار گرفته‌اند. به جایی هم نمی‌رسند و بند اعتقادی ما را نمی‌توانند پاره کنند یا به آن آسیب بزنند.

او در پایان پس از مشاهده پرچم حرم سیدالشهدا (ع) در برنامه گفت: اولین نسل گلدوزهایی که در دوران قاجار از آذربایجان وارد ایران شدند ما هستیم. فامیلی ما گلدوز توکلی است و شغل اجداد ما این کار است؛ گلدوزهایی که پرچم‌ها و پرده‌های عزاداری را در مشهد گلدوزی می‌کردند و در تهران در خیابان ناصرخسرو ساختمانی بود که ناصرالدین شاه به آنها داده بود کار می‌کردند. تابلوهای قدیمی و گران قیمت که در اکثر حسینیه‌های قدیمی وجود دارد، کار اجدادی ما است.

نظر بدهید


نام:


ایمیل:


موضوع:


توجه: دیدگاه هایی که حاوی توهین و تهمت و یا فاقد محتوایی که به بحث کمک میکند باشند احتمالا مورد تایید قرار نمیگیرند.